" جاده های زندگی را خدا هموار می کند
پس اینقدر آه و ناله چرا ؟!
" جاده های زندگی را خدا هموار می کند
پس اینقدر آه و ناله چرا ؟!

گفتنند:تو که بیایی خون به پا می کنی ،جوی خون
به راه می اندازی و از کشته پشته میسازی و ما را از ظهور تو ترساندند.
درست مثل اینکه حادثه ای که به شیرینی تولد را کتمان کنند و تنها از درد زادن بگویند.ما از همان کودکی تو را دوست داشتیم.
با همه فطرتمان به تو عشق می ورزیدیم و با همه وجودمان بی تاب امدنت بودیم عشق تو با سرشت ما عجین شده بودو امدنت.طبیعی ترین و شیرین ترین نیازمان بود.
اما...
اما کسی به ما نگفت که چه گلستانی میشود جهان وقتی تو بیای همه پیش از انکه نگاه مهر گستر و پر زعاطفه ی تو را توصیف کنند.شمشیر تو را نشانمان دادند
اری برای اینکه گلها و نهال های رشد کنند باید علف های هرز را وجین کردو این جز با داسی برنده و سهمگین ممکن نیست .
اری،برای اینکه مظلومان تاریخ نفسی راحت بکشند باید پشت و پوزه ی ظالمان و ستمگران را به خاک مالید و نسلشان را از روی زمین برچید.اری برای اینکه عدالت بر کرسی بنشیند.
باید هرچه سریر ستم الود سلطنت را واژگون کرد و به دست نابودی سپرد.
و اینها همه همان معجزه ای است که تنها از دست تو بر می اید و تنها با دست تو محقق میشود اما مگر نه اینکه اینها همه مقدمه است برای رسیدن به بهشتی که تو بانی انی ان بهشت را کسی برای ما ترسیم نکرد کسی به ما نگفت که اه ساحل امید که در پس این دریای خون نشسته است ،چگونه ساحلی است؟!
پرندگان در اشیانه های خود جشن میگیرند و ماهیان دریاها شادمان میشوند و چشم ساران میجوشند و زمین چندین برابر محصول خویش را عرضه میکنند
به ما نگفتند که وقتی تو بیایی:
دل های بندگان را اکنده از عبادت و اطاعت میکنی و عدالت بر همه جا دامن می گسترد و خدا به واسطه ی تو دروغ را ریشه کن میکند و خوی ستم گری و درندگی را محو میسازد و طوق ذلت بردگی را از گردن خلایق بر میدارد
به ما نگفته اند که وقتی تو بیایی:
ساکنان زمین و اسمان به تو عشق میورزند ،اسمان بارانش را فرو میفرستند زمین گیاهان خود را میرویاند...و زندگان ارزو میکنند که کاش مردگانشان زنده بودن و عدل و ارامش حقیقی را میدیدند و میدیدند که خداوند چگونه برکاتش را بر اهل زمین فرو میفرستند .
به ما نگفته اند که وقتی تو بیایی:
همه ی امت به اغوش تو پناه می اورند همانند زنبوران عسل به ملکه ی خویش.و تو عدالت را انچنان که باید و شاید در پهنه ی جهان می گستری و خفته ای را بیدار نمیکنی و خونی را نمیریزی .
به ما نگفته بودن که وقتی تو میایی:
رفاه و اسایشی می اید که نظیر ان پیش از ان ،نیامده است .مال و ثروت انچنان وفور میابد که هر که نزد تو بیاید فوق تصورش ،دریافت میکند
و به ما نگفته اند که وقتی تو بیایی:
اموال را چون سیل ،جاری میکنی و بخشش های کلان خویش را هرگز شماره نمیکنی .
به ما نگفتند که وقتی تو بیایی هیچ کس فقیر نمیماند و مردم برای صدقه دادن به دنیال نیاز مند میگردند و پیدا نمیکنند!
مال را به هرکه ارزه میکنند ،میگوییند :بی نیازم .
ای مشوق اسمانی!ما بی انکه مختصات ان بهشت موعود را بدانیم و مدینه ی فاضله ی تو را بشناسیم تو را دوس میداشتیم و به تو عشق میورزیدیم.
که عشق تو با سرشت ها عجین شده بود و امدنت طبیعی ترین و شیرین ترین نیاز ما بود .ظهور تو بی تردید بزرگترین جشن عالم خواهد بود و عاقبت جهان را ختم به خیر خواهد کرد.
و بعد در مدینه ، کنار ساختمان نیمه کارهای تابلوی زیر رامیبینی :
« پروژه حرم مطهر بی بی دو عالم فاطمه زهرا(س)»
کارفرما : قائم آل محمد (عج)
پیمانکار :یاران حضرت
مساحت :وسعت دل تمام عاشقان آن حضرت


آقا! اين دنياي بي تو،كي تمام ميشود؟!
اصلا جاده ها تو را به كجا برده اند كه پس از قرن ها به ما نرسيدي؟
به التماس خيس چشم هامان نگاه كن!
با همه روزها و ماه هاي تقويم، با همه فصل هاي رفتن وآمدن،
با اين همه، هنوز چشم به راهيم تا بيايي وهمه،
ببينند آن روز را كه عدالت علي(ع) صداقت زهرا(ص) ،
نجابت زينب(ص)، كرامت حسن(ع) و شهامت حسين(ع) همه وهمه،
زير سايه سبز دستتان، نفس تازه مي كند.
دعايمان كن تا آن روز، در باغ زندگي با هر تند بادي نشكنيم
و پرپر نشويم.
ما هم دعاي فرج مي خوانيم و
فانوس هاي انتظار را سر راهت روشن نگه مي داريم و تا فرج،
منتظرت مي مانيم.
*اللهم عجل لوليك الفرج*

وقتی بسان خورشید از گوشه ای برآید
روشن شود جهانی وقتی که او بیاید

